طراحی سایت و برنامه نویسی

آموزش طراحی سایت و برنامه نویسی

طراحی سایت و برنامه نویسی

آموزش طراحی سایت و برنامه نویسی

چگونه با یک مشتری جدید صحبت کنیم؟

آموزش ارتباط مناسب با مشتری احتمالی جدید

اگر به عنوان متخصص سئو یا طراح وبسایت کار می کنید همیشه به دنبال کسب مشتریان بیشتر و عقد قراردادهای جدید هستید. برای انجام این کار، انواع و اقسام راه کارها و پیشنهادات وجود دارند؛ از استراتژی های بازاریابی گرفته تا ایده های متفاوت جلب نظر مشتری و … اما گاهی اوقات این واقعیت فراموش می شود که در صورت تماس مشتری جدید با شرکت، چگونه قرار است با او ارتباط برقرار کنیم؟

منظور از مشتری جدید، مشتری بالقوه (Lead) نیست. مشتری بالقوه می تواند آدرس ایمیل، ارسال فرمی از طرف مشتری در مورد خواسته ها و انتظاراتش، میزان بودجه یا تاریخ تولدش باشد. منظور از مشتری جدید، فردی است که از مراحل اولیه بررسی گزینه ها و سنجش رقبا عبور کرده و قرار است به طور جدی با ما وارد مذاکره شده و به مشتری تبدیل شود.

اولین قانون در شرکت ها و آژانس های سرویس دهنده در اینگونه موارد این است که هر چه زودتر به درخواست مشتری جواب دهید، با این کار احتمال آنکه آنها را به مشتری حتمی تبدیل کنید زیادتر می شود. مشتری قبل از انتخاب گزینه ای مناسب برای همکاری، به شرکت های دیگری هم درخواست ارسال می کند تا ویژگی ها و برتری های هر کدام را مقایسه کند. اما معمولاً در 70 درصد از موارد مشتری آن شرکتی را برای طراحی وب سایت انتخاب می کند که زودتر از بقیه به درخواست او جواب داده است.

با مشتریان جدید چطور صحبت کنیم؟

نرم افزاهای متفاوتی هستند که می توان به کمک آنها وقتی مشتری ایمیلی فرستاد به طور اتوماتیک پاسخ آن را هم بفرستیم، مثلاً اگر از Gmail استفاده می کنید می توانید از ابزار Gmail’s Canned Responses استفاده نموده یا متناسب با نرم افزار ارتباط با مشتری (CRM) خود این قبیل ایمیل ها را طراحی کنید. در جوابیه خود باید موارد حداقلی زیر را قرار دهید:

  1. تا حد ممکن سریع پاسخ داده و از اینکه با شما تماس گرفته اند از ایشان تشکر کنید.
  2. پروژه مد نظر آنها را تأیید کنید.
  3. زمانی را برای گپ تلفنی مشخص کنید (هر چه زودتر باشد بهتر است).

بسیاری از شرکت ها پیش از صحبت تلفنی با مشتری جدید، فرم هایی چند صفحه ای را برای او می فرستند. برای تسریع در امور بهتر است که این کار را نکنید. ممکن است مشتری به سمت رقیبی که زودتر جواب داده است برود. از محول کردن کار اضافه به آنها خودداری کرده و تا آنجا که می توانید ایشان را به زحمت نیندازید.

همچنین در جوابیه از تعریف کردن از خود و اینکه به چه تعداد برند کمک کرده اید بپرهیزید. وقتی آنها با شما تماس گرفته اند یعنی به شما علاقه دارند، آنها را به شک نیندازید. پس هدف نهایی جوابیه ایمیل این خواهد بود: قرار تماس تلفنی.

چه مواردی را باید در تماس اول از مشتری بپرسیم؟

با دنبال کردن موارد فوق باید هرچه سریع تر زمانی را برای انجام گپ تلفنی با مشتری هماهنگ کنید. همچنین فراموش نکنید تا شماره تلفن ایشان را نیز دریافت کنید. مدت زمان تماس تلفنی را 30 دقیقه در نظر بگیرید تا:

  1. بفهمید آنها از پروژه مورد نظر خود چه انتظاراتی دارند.
  2. در صورت عدم توافق، زمان زیادی را تلف نکرده باشید.

اگر مشتریان نامناسب زیادی با شما تماس می گیرند و وقت شما را تلف می کنند، ممکن است بخواهید تا کمی در فرم های سایت مشتریان را به زحمت بندازید تا هر کسی با شما تماس نگیرد؛ فراموش نکنید کیفیت مهم تر از کمیت است. باید دقیقاً بدانید مشتری جدی کیست و چرا شما را که در کار خود بهترین هستید انتخاب کرده است.

مشتری جدی را در اولین تماس تلفنی شناسایی کنید

پس از انجام گپ تلفنی در صورتی که او را مناسب همکاری ندیدید، همکاری را قطع کنید. اما اگر متوجه شدید آنها پتانسیل تبدیل شدن به مشتری خوبی را دارند مراحل بعدی فروش را (مرور خلاصه صحبت ها و تماس تلفنی دوم) پیگیری کنید.

در تماس تلفنی اولیه باید در مورد تمامی موارد زیر با آنها صحبت کرده تا ببینید آیا آنها گزینه مناسبی برای همکاری هستند یا خیر:

  1. مدل کسب و کار آنها چیست؟ با فهم آن متوجه خواهید شد که آیا سودآور هستند یا نه.
  2. به دنبال چه نوع پروژه ای هستند؟ استراتژی یا خدمات یا ترکیبی از هر دو.
  3. سازمان دهی تیمی آنها چگونه بوده و دانش آنها از کانال بازاریابی که به کمک آن در حال ارتباط برقرار کردن با شما هستند چگونه است؟
  4. آیا طرف مقابل شخص تصمیم گیرنده و صاحب امضا بوده یا اینکه فرد تنها برای کسب اطلاعات تماس گرفته و تصمیم گیرنده نیست.
  5. میزان بودجه آنها چقدر است؟
  6. شروع کار از نظر آنها چه زمانی است؟

پس از پرسش موارد فوق، از اینکه با شما تماس گرفته اند از ایشان تشکر کرده و بگویید که قرار است چه زمانی پاسخ آنها را داده و مراحل بعدی را دنبال کنید. کار اصلی از اینجا شروع می شود!

تماس تلفنی دوم با مشتری جدید

اگر تماس تلفن اول موفقیت آمیز بود و حس کردید مشتری خوبی را پیدا کرده اید، باید برای ادامه روند پیگیری برنامه داشته تا در ادامه به مشکل برنخورید. این بخش اهمیت زیادی دارد. بلافاصله پس از تماس اولیه، با ایمیل با مشتری ارتباط برقرار کرده و آنچه که تلفنی صحبت کردید را مرور کرده و در مورد ادامه کارها صحبت کنید. اول از همه از آنها تشکر کنید که شما را به رقبا ترجیح داده اند.

بعد از اولین تماس با مشتری جدید شرح پروژه را برای او ایمیل کنید

سپس مسائلی را که هنگام تماس تلفنی اولیه با او صحبت کردید به طور خلاصه مرور کنید. برای این کار نکاتی که در تماس اولیه ذکر شدند را یادداشت نموده و آنها را خلاصه کنید. برای راحتی خود، CRM را طوری تنظیم کنید تا بتوان به کمک آن مستقیماً به ایمیل مشتری دسترسی داشت. می توانید از قالب زیر برای جوابیه خود استفاده کنید:

سلام (نام مشتری)،

ممنون از گفت و گویی که امروز با یکدیگر داشتیم. از کسب اطلاعات در مورد کسب و کار شما و اینکه چگونه می توانیم به شما کمک کنیم، خوشحال هستیم.

طبق صحبت هایی که داشتیم، شرکت شما (نام شرکت) به دنبال پروژه (نام پروژه) است. (خلاصه پروژه را اینجا بنویسید)
با درک بهتر نوع کسب و کار شما و اینکه چگونه قادر خواهیم بود تا ارزش کسب و کار شما را بالاتر ببریم، تا 48 ساعت آینده با شما تماس خواهیم گرفت. (اگر در روز پنج شنبه با مشتری صحبت کرده اید، بگویید در اولین فرصت پس از پایان ساعت اداری روز شنبه با او تماس خواهید گرفت). اگر احتمالاً پروژه برای ما قابل انجام نبود، شما را راهنمایی خواهیم کرد.
با تشکر (نام مشتری) عزیز، سریعاً به شما جواب خواهیم داد.

(نام مسئول)

پس از این کار وب سایت آنها را بررسی کرده و آمار و ارقام آن را اندازه گیری کنید تا ببینید چطور قرار است ارزش آن را بالا ببرید. سپس ببینید پروژه درخواستی با بودجه تعیین شده هماهنگی دارد یا نه. بعد از انجام این کارها ببینید پروژه ارزش به دست گیری دارد یا باید آن را به دیگری ارجاع دهید.

تصمیم گیری در مورد پروژه یک مشتری طراحی سایت یا سئو

فروش موفقیت آمیز یعنی تشخیص درست دورنما و صرف زمان و تمرکز بر مشتریانی که واقعاً قصد امضای قرار داد دارند نه آنهایی که سودی برای شما به بار نخواهند آورد. مطمئناً شما قادر خواهید بود تا مشتری ایده آل را با توجه به بودجه، پروژه مد نظر آنها (استراتژی، خدمات یا ترکیبی از دو) و کانال های بازاریابی که استفاده می کنند تشخیص دهید. وقتی مشتری ایده آل را از مشتری های نامناسب تشخیص دادید، آنوقت راحت تر می توانید در مورد به دست گرفتن پروژه تصمیم گیری کنید.

بنا به تجربه و صدها پروژه ای که آنها را با موفقیت به سرانجام رسانده ایم، 5 فاکتوری که هنگام تماس تلفنی اول باید در مورد آنها با مشتری صحبت کنید که در نهایت به شما در تصمیم گیری در مورد پروژه کمک خواهند کرد را معرفی میکنیم. در صورت برخورد با هر گونه از موارد زیر از به دست گرفتن پروژه خودداری کنید:

  • انتظارات و جدول های زمانی غیرواقعی
  • نبود یا کمبود بودجه
  • نبود منابع مورد نیاز برای انجام کارها
  • همکاری های شکست خورده مشتری با آژانس های قبلی
  • وضعیت متزلزل کسب و کار آنها
مشتریانی که برای شما سودآوری ندارند را قبول نکنید

به همین خاطر خوب دقت کنید که شما قرار نیست هر پروژه ای که به شما پیشنهاد می شود را قبول کنید. اگر پروژه پیشنهادی با بودجه تعیین شده همخوانی نداشته و یا با ارزش های کسب و کار شما در تضاد است باید از قبول پروژه صرف نظر کنید. بگذارید بیشتر توضیح دهیم.

اگر مشتری پایین تر از حد انتظارات شما باشد و پروژه او را قبول کنید وقت هر دو طرف را تلف کرده اید. اول از همه وقت خود را با درست کردن پروپوزال و برنامه ریزی برای پروژه هدر داده و همینطور وقت مشتری را با قرار دادن قراردادی که او امضا نخواهد کرد، تلف کرده اید. دوماً ممکن است پس از اینکار آنها بخواهند بودجه را کاهش دهند، در آنصورت برای پروژه کوچک شده ای که با آنچه ابتدا گفته شده بود مغایرت دارد مواجه هستید.

در نتیجه برای پروژه ای وقت صرف خواهید کرد که سودآوری ناچیزی خواهد داشت. به جای این کار می توانستید با مشتری دیگر و قبول پروژه مناسب آنها سودآوری سرشاری برای خود ایجاد کنید. وقتی یک مشتری در چهارچوب مورد انتظار کسب و کار شما قرار گرفته و بودجه مناسبی را هم برای پروژه اختصاص بدهد، آنوقت متوجه خواهید شد که پروژه برای آنها بسیار حائز اهمیت بوده و آنها حاضرند تا برای به سرانجام رسیدن آن زمان و هزینه صرف کنند.

انتظارات و مقررات خود را به روشنی مشخص کرده و سعی کنید نه گفتن را به مشتریان نامناسب تمرین کنید، در غیراینصو

مهمترین نکات در تعامل صحیح با یک مشتری جدید

امیدواریم که این مقاله به شما در انتخاب مناسب ترین و سودآورترین مشتری کمک کند. برای این کار موارد زیر را فراموش نکنید:

  1. سرعت، فاکتور مهمی است: ممکن است تصور کنید مشتری به سراغ بهترین شرکت طراحی سایت خواهد رفت، اما طبق تجربه او شرکتی را انتخاب خواهد کرد که سریعاً به درخواست او پاسخ دهد.
  2. در سریع ترین زمان با مشتری تلفنی صحبت کنید: به جای آنکه ایمیل های متعددی بفرستید، با کمک تماس تلفنی 30 دقیقه ای اطلاعات بیشتر را در کمترین زمان کسب کنید. مردم گرفتاری دارند بهتر است آنها را با ایمیل ها گرفتار تر نکرده و با تلفن با آنها صحبت کنید.
  3. پس از صحبت تلفنی ایمیل خلاصه گفتگوی تلفنی را ارسال کنید: ساعاتی بعد از گپ تلفنی و تشکر از آنها بابت انتخاب شما، خلاصه آنچه صحبت کردید را نوشته و در مورد اقدامات بعدی و اینکه چه زمانی با او تماس خواهید گرفت مکاتبه کنید. برای این کار از قالب ارائه شده می توانید کمک بگیرید.
  4. در نهایت در مورد پروژه تصمیم گیری کنید: از قبول پروژه هایی که برای کسب و کار شما خیلی ناچیز بوده یا خارج از چهارچوب شما هستند خودداری کنید؛ پروژه ای که فراتر از توان مشتری بوده و او نمی تواند منابع مورد نیاز برای موفقیت آن را تأمین کند.

تجربیات خود را از ارتباط با مشتریان جدید و بهترین مسیر برای تبدیل آنها به مشتری واقعی را با ما در میان بگذارید. بنظر شما چه فاکتورهایی برای انتخاب شما توسط مشتریان تاثیرگذار است؟

«اصلی‌ترین ویژگی یک کارآفرین، خودانضباطی و خود انگیختگی است»

رنامه‌های «از متخصص بپرسید»‌ فرانش به قسمت سوم خود می‌رسد. در این قسمت با کاوه ‌یزدی‌فرد صحبت خواهیم کرد و به‌دنبال رسیدن به پاسخ‌هایی هستیم که خیلی‌ از علاقه‌مندان به حوزه استارتاپ‌های آنلاین و کارآفرینی به دنبال آن هستند!

 

نمایشگر ویدیو
00:00
00:38

 

فهرست محتوای این مقاله

جو کارآفرینی

زمانی، کمتر کسی می‌دانست استارتاپ چیست. کسب‌وکارهای نوپا تعدادشان بسیار کمتر بود و به‌نسبت امروز، شانس کمی برای موفقیت یا حداقل مشهور شدن داشتند.

امروز اوضاع اندکی فرق کرده و به‌لطف وجود برنامه‌هایی مثل استارتاپ‌ویکند و دیگر فضاهایی که برای رشد بیشتر کسب‌وکارهای نوپا برگزار می‌شوند می‌توان قشر بی‌شمار علاقه‌مندان به کارآفرینی را دید. اما در این بین یک مشکل هم وجود دارد!

با افزایش شهرت حوزه استارتاپ‌های آنلاین، تب به‌خصوصی برای کارآفرین شدن و ساخت یک استارتاپ ایجاد شده است. یعنی افرادی را می‌بینیم که بدون داشتن اهداف مشخص به‌دنبال ایجاد یک کسب‌وکار نوپا هستند. در این میان، سوالات متعددی هم درمورد بحث توسعه کسب‌وکار و راه‌اندازی آن وجود دارد که به‌درستی پاسخی برای آن داده نشده.

این مساله فرصتی را برای ما به‌وجود آورد تا برای سومین قسمت از برنامه‌های «از متخصص بپرسید» با کاوه یزدی‌فرد هم‌صحبت شویم و برای رسیدن پاسخ به سوالات‌مان درمورد راه‌اندازی یک کسب‌وکار آنلاین به سراغ او برویم.

 

در آواتک

نام و چهره کاوه یزدی‌فرد برای موسسان بسیاری از استارتاپ‌ها آشنا است. او امروز در شتاب‌دهنده آواتک در نقش مدیر ارشد عملیات و مربی کارآفرینی فعالیت می‌کند و پیش‌تر هم در شرکت سرآوا به عنوان مدیر استراتژی کسب‌وکار حضور داشت.

مهمان ما، بخش قابل توجهی از دوران حرفه‌ای خود را در حوزه مهندسی شیمی گذرانده است. کاوه به‌دلیل علاقه‌ای که برای حوزه بازاریابی داشت، به سوئد رفت و کارشناسی ارشد MBA را هم دریافت کرد.

او دانشی را که در حوزه MBA کسب‌کرده بود به گروه صنعتی سولیکو برد تا فعالیت‌های حرفه‌ای خود را به مرحله‌ای تازه ببرد که در ادامه باعث پیوستن او به سرآوا پارس و آواتک شد. داستان زندگی و تجربیاتش را بهتر از زبان خودش بشنویم:‌

 

به‌نظرت اصلی‌ترین محرکی که باعث می‌شود یک نفر به‌جای کار کردن برای یک شرکت سراغ کارآفرینی برود چیست؟

ـ فکر می‌کنم جواب این سوال به تفاوت‌های درونی افراد با هم برمی‌گردد. یک نفر بهتر تصمیم می‌گیرد یک نفر در ایده‌پردازی خوب است. در بین این‌ تفاوت‌ها شاید انگیزه اصلی برای کارآفرین شدن نوع نگاه ما به آینده و ریسک‌پذیری است. بعضی‌ها نگاه بلندمدت‌تری به زندگی و اهدافشان دارند و ابهام درمورد نتیجه کارها را بهتر تحمل می‌کنند. این تحملِ عدم قطعیت، خود بستری را فراهم می‌کند که زمینه اجرا کردن ایده‌های جدید را می‌سازد.

 

چرا کسی مثل خودت که در حوزه استارتاپ‌ها به عنوان مربی کارآفرینی مشغول به فعالیت است، خودش یک کسب‌وکار راه‌ نمی‌اندازد؟

ـ من هم در یک دوره‌‌ای، کارآفرینی را تجربه کردم. زمانی که با عقبه مهندسی دارویی و شیمی فعال بودم برای تحصیل در MBA به سوئد رفتم و بعد از بازگشتم از آن‌جا ، بیشتر کارهایم به سمت بحث‌های بازاریابی و استراتژی متمایل شد. طی فرآیندی من در سولیکو مشغول شدم و ما در آنجا برای حل یکی از نیازهای مجموعه، باید یک شرکت ]به‌ نام آتیبال[ را از صفر می‌ساختیم؛ یعنی یک کارآفرینی-درون‌سازمانی باید انجام می‌دادیم.

باتوجه به درگیری‌های مدیرعامل آنجا آقای سلیمانی و اعتماد او به من، تقریبا عمده کار تاسیس آتیبال را به دست گرفتم. از تاسیس شرکت، تا پیدا کردن فضا و سایر بحث‌های اجرایی لازم را انجام دادم تا درنهایت این شرکت به جایی رسید که بخش‌های مختلف داشت، واحد‌ها فعالیت تخصصی خودشان را انجام می‌دادند و حتی مدل درآمدزایی‌اش مشخص شد.

در طول ساخت این شرکت، من تجربیات خوبی گرفتم و با فضای ایجاد کسب‌وکار آشنا شدم. در واقع اصلا بدم نمی‌آید که کارآفرینی کنم اما مساله این است که از جایی که هستم راضی‌ام و به ساختن کارآفرین‌های جدید بیشتر علاقه‌مندم.

 

چه توصیه‌ای برای کسانی که به‌دلیل جو کارآفرینی موجود، می‌خواهند استارتاپ بسازند داری؟

ـ من معتقدم که افراد در کاری موفق می‌شوند که واقعا به آن نیاز و تعلق داشته‌ باشند. پس به‌نظرم اگر کاری را انجام می‌دهند که برایشان نیاز نیست بهتر است که آن کار را نکنند. درگیر جو نشویم، براساس اهداف واقعی‌مان پیش‌ برویم تا افرادی نیاز به‌حضورشان داریم بتوانند راحت‌تر به صحنه بیایند.

 

از کجا باید فهمید که به چه چیزی نیاز داریم؟

ـ دقیقا اینجاست که خودشناسی مهم می‌شود. چرا که فکر می‌کنم اگر به یک کاری نیاز داشته باشی به آن می‌رسی و در آن موفق می‌شوی. مثلا من نیاز دارم که با آدم‌ها، چیزهایی که یادگرفته‌ام را به اشتراک بگذارم؛ نیاز دارم با کودکان و نوجوانان و حتی دانشجوها در ارتباط باشم. این چیزی است که من از خودم شناخته‌ام برای همین در طول هفته با عشق، علاقه و انگیزه، می‌روم تدریس می‌کنم یا در آواتک با کارآفرین‌های آینده، دانش این حوزه را به اشتراک می‌گذارم.

 

با این حساب فکر می‌کنی قدم بعدی زندگی‌ کاوه یزدی‌فرد چه خواهد بود؟

ـ حس می‌کنم به‌خاطر علاقه‌ای که در کمک کردن به جوان‌های کشورم دارم، در گام بعد باید در سطح وسیع‌تری فعالیت کنم چرا که متوجه خواهم شد که کار کردن شخصی خودم کافی نیست. شاید باید با یک هم‌افزایی بین دیگر افرادی که در این زمینه نقش دارند فضایی را ایجاد کنم که بتوانیم باعث رشد و پیشرفت بهتر جوان‌ها باشیم. انگار که بخواهم آواتک را از طول، عرض و ارتفاع بزرگ‌تر کنم. برای اینکار هم باید یک شبکه‌ با همکاری افرادی که نقش تاثیرگذاری در این حوزه دارند ایجاد کنیم تا بتوانیم در ابعاد کشوری به جوان‌هایمان کمک کنیم.

 

اگر کسی بخواهد کسب‌وکاری راه‌اندازی کند، به‌نظرت بیشتر به چه ویژگی یا صفتی نیاز دارد؟

ـ راستش را بخواهی، این سوال در زمان‌های مختلف که از من پرسیده‌اند اما جواب‌های متفاوتی گرفتند. چون دانش من هم مثل یک استارتاپ روز‌به‌روز پخته‌تر می‌شود. در حال حاضر فکر می‌کنم اصلی‌ترین ویژگی برای یک کارآفرین خودانضباطی و خودانگیختگی است. این دو، عواملی هستند که در زمان و مکانی که قرار داریم باعث پیشروی یک کارآفرین می‌شوند. چرا که نسبت به هرموقعیتی ممکن است ویژگی‌های متفاوتی برای موفقیت لازم داشته باشیم.

این دو ویژگی برای چابک (Agile) بودن اهمیت بالایی دارند، در درجه بعدی به‌نظرم ثبات روحی و انگیزشی شدیدا در پیشرفت و حتی لذت ما از زندگی نقش دارد.

 

خیلی از ما در همین بحث ثبات روانی مشکل داریم و گاهی شدیدا انگیزه داریم گاهی هم بسیار مستاصل می‌شویم. راهکار رسیدن به ثباتی که گفتی چیست؟

ـ یک طرف داستان برمی‌گردد به سیستم مغز و اعصاب انسان و هورمون‌های پاداش مثل دوپامین. اینکه افراد سبک زندگی درستی داشته باشند، از برنامه خواب و خوراک سالم بهره ببرند و برنامه روزانه منظمی داشته باشند، اهمیت زیادی در سیستم هورمونی ما دارد. نوع سبک زندگی خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنید در حال و احوال ما مهم است. برای همین من به خیلی‌ها می‌گویم که طب سنتی را هم امتحان بکنند تا مزاج‌شان را بهتر بشناسند.

بُعد مهم‌تر ماجرا اما این است که ما یاد بگیریم برای رسیدن به ثبات، انگیزش را از درون خودمان پیدا کنیم. به مرکز کنترل درونی معتقد باشیم و بدانیم آنچه اتفاق می‌افتد در آخر توسط ما رقم می‌خورد پس نباید آن‌ را گردن فرد دیگری بیدار می‌شویم.

درنهایت باید خودمان را بهتر بشناسیم تا بتوانیم موتور جوشانی از انگیزه را در درون‌مان پیدا کنیم. واقعا انگیزه‌ای که از بیرون می‌آید، کمک خاصی به ما نخواهد کرد؛ پول، پاداش، ترفیع موقعیت شغلی، این‌ها در تحقیقات هیچوقت به‌طور بلند مدت تاثیر خاصی نشان نداده‌اند.

 

تب ایده‌پردازی!

به استارتاپ‌ها برگردیم. خیلی از افراد برایشان سوال است که چرا مجموعه‌ای مثل سرآوا یا آواتک روی یک استارتاپ سرمایه‌گذاری می‌کنند. استارتاپی که احتمالا سال‌ها طول می‌کشد تا به سوددهی برسد.

ـ تصور می‌کنم، سرمایه‌گذاری یک شرکت بر روی یک استارتاپ فقط تابع قوانین و حساب‌های مالی نیست. برخی مجموعه‌ها، با دید بلندتری به مساله نگاه می‌کنند و انتظارات دیگری جز سودآوری از سرمایه‌گذاری دارند.

اقتصاد این مدل از سرمایه‌گذاری هم اقتضا می‌کند که دنبال سودآوری‌های آنی نباشیم و بلکه سعی کنی دارایی را بسازی که مستحکم‌تر است و بتواند برای شما دورنمای قوی‌تری ترسیم کند.

این اتفاق دقیقا در غرب‌ هم طی ۲۰-۳۰ سال اخیر افتاده و نسل‌های مختلف استارتاپ‌ها آمدند تا امروز جاهایی مثل آمازون با خرید کسب‌وکارهای نوپای خاص سعی در تکمیل یک سبد داشته‌اند. سبدی که بتواند یک اکوسیستم را بسازد و هر استارتاپ با دیگری هم‌افزایی داشته باشد. مانند اینکه مایکروسافت لینکدین را می‌خرد و لینکدین هم قبل از آن لیندا را می‌گیرد تا یک اکوسیستم End-to-end را ایجاد کنند.

یک مساله دیگر اینکه برخی از مطرح کردن ایده‌هایشان برای سرمایه‌گذاری می‌ترسند. تصور می‌کنند هدف از وجود جایی مثل آواتک استفاده و جمع‌آوری ایده‌هاست! این موضوع کمتر به‌طور رسمی پرداخته شده. پاسخ‌ات به این تفکر چیست؟

ـ این سوالات خیلی پرسیده می‌شود. اینکه ما چطور بفهمیم ایده‌مان دزدیده نمی‌شود؟ راستش همه می‌دانیم الان دیگر ایده‌هایی که خیلی جنبه ابداعی و اختراع‌گونه دارند، کمتر دیده می‌شوند و مورد توجه قرار می‌گیرند. اکثر استارتاپ‌ها در اصل مدل‌های بومی‌سازی شده از ایده‌هایی خارجی هستند که امتحان خود را پس داده‌اند، ایده‌های که تقریبا درسترس همه هستند.

پس اگر با خودمان صادق باشیم، این ایده‌ نیست که ارزش کار را بالا می‌برد. چگونگی اجرا، مزیت رقابتی و داشتن یک تیم خوب بیشتر از هرچیزی اهمیت دارند. همین تیم خوب یک عامل کلیدی است. تیمی که افراد آن باهم همسو باشند، می‌توانند کارهای بزرگی کنند. منظور از هم‌سویی این نیست که همه شبیه به هم باشند؛ بلکه با وجود تفاوت‌هایی که افراد تیم‌ دارند، بتوانند با هم‌افزایی در یک مسیر حرکت کنند.

الان ما وارد این دوران شده‌ایم. ضمن اینکه در آواتک سعی می‌کنیم با شتاب‌دادن به فرآیند اجرای مدل کسب‌وکار شما بتوانید زودتر وارد رقابت بشوید.

فراموش نکنیم با مخفی کردن و در پستو نگه‌داشتن ایده نمی‌توانیم از آن محافظت کنیم. برعکس، باید بدانید آنچه شما با بقیه به اشتراک می‌گذارید، قدرتش بیشتر می‌شود. شاید بترسید که رقیبان‌تان زیاد می‌شوند که درست است، اما در عوض آن بازار هم گسترده می‌شود. فرقش مثل این می‌ماند که شما یک سهم بزرگ از یک کیک کوچک داشته باشید یا یک سهم کوچک از یک کیک بسیار بزرگ‌تر. قطعا همان قطاع کوچک از یک کیک بزرگ ارزش بسیار بیشتری نسبت به سهمی عمده از بازاری محدود دارد.

 

در بین استارتاپ‌های ایرانی چه چیزی را کمتر می‌بینیم؟

یک مساله‌ مهمی که جایش را خالی می‌بینم، توجه و تمرکز بر روی تیم‌ها به عنوان مجموعه از انسان‌ها است که نیازهای انسانی دارند. اینکه در یک تیم، نقش فرهنگ و اهمیت به خود اشخاص چقدر در نتایج کار می‌تواند اثربخش باشد.

توجه نکردن به این مساله و پرداختن به صرفا مسائل فنی با دید کوتاه مدت قطعا در طول عمر استارتاپ تاثیر مناسبی ندارد. اصلا به‌خاطر همین مساله نرخ جدا شدن هم‌موسس‌ها (Co-Founder) در ایران به‌نسبت مرحله‌ای که در آن قرار داریم بالا است! این نشان می‌دهد که ما هنوز نتوانستیم ارزش‌ها و هنجارهایمان را مشترک کنیم و هم‌سو حرکت کنیم.

موضوع بعدی که من می‌بینم، توازن بین تیم‌ها است. یعنی می‌بینم که بعضا برخی گروه‌ها شدیدا تمرکزشان روی مسائل فنی است اما در عوض در بحث بازار و دانش کسب‌وکار ضعیف عمل می‌کنند. از طرف دیگر تیم‌هایی را می‌بینم که MBA خوانده‌اند و مدیریت بلدند اما وقتی سراغ توانایی‌های فنی می‌رویم متوجه می‌شویم که در این مساله دانش کمی دارند و عقب هستند. این توازن باید با انتخاب صحیح افراد و مهم‌تر توسعه آن‌ها در ادامه مسیر استارتاپ به‌وجود بیاید.

 

به‌نظرت چه ضعفی را بیشتر از همه در استارتاپ‌های ایرانی داریم؟

ـ بین تعداد زیادی که برای شتاب‌دهی به کمپ آواتک مراجعه می‌کنند یک مساله بارز، این است که تصویر درستی از داستان استارتاپی ندارند. فکر می‌کنند اختراعی کردند و می‌توانند به سادگی وارد شوند. به‌نظرم از پایه باید بدانند که مفهوم مدل کسب‌وکار چیست. ما حتی تیم‌هایی داشتیم که تا مرحله پیش-شتاب‌دهی هم آمدند و کارشان خوب بوده اما وقتی می‌پرسیم ارزش و Value‌تان را بگویید، نمی‌توانند آن را شرح دهند. شاید چون سیستم آموزشی ما نتوانسته یادگیری افراد را براساس حل مساله جلو ببرد. کسب‌وکار یک کشف نیست یک مسیر است که کار مستمر نیاز دارد. این را نباید فراموش کنیم.

منبع: فرانش


آموزش زبان برنامه نویسی Ruby روبی پروژه محور

در این آموزش زبان برنامه نویسی روبی Ruby شما آموزش میدهیم چگونه اولین برنامه خود به زبان Ruby را به آسانی ایجاد نمایید.

برای آموزش Ruby به زبان فارسی ساده آماده ای؟

برنامه  “سلام،دنیا”(Hello World!) در برنامه نویسی کامپیوتر مرسوم است. این اولین برنامه ساده و کامل برای مبتدیان است، و این یک راه خوب برای اطمینان از پیکربندی مناسب محیط شماست.

این آموزش شما را به سمت ساخت این برنامه به زبان روبی می­برد. هرچند برای جذابیت بیشتر، برنامه “Hello, World!”مرسوم را تغییر می­دهیم که در آن، نام کاربر را درخواست کند.
سپس از نام در خوش آمدگویی استفاده می­کنیم. وقتی آموزشتان تمام شد، برنامه ای دارید که هنگام اجرا شدن شبیه به این عمل میکند.

  1. Output
  2. Please enter your name.
  3. Sammy
  4. Hello, Sammy! I'm Ruby!

پیش نیازها یادگیری زبان Ruby

شما باید یک محیط توسعه محلی روبی (Local Ruby Development Environment) را روی کامپیوتر خود تنظیم کنید.
با دنبال کردن یکی از این آموزش‌­ها، یکی را تنظیم کنید.

  • چگونه روبی را نصب کنیم و محیط برنامه نویسی محلی را روی سیستم عامل مک تنظیم کنیم.
  • چگونه روبی را نصب کنیم و محیط برنامه نویسی محلی را روی اوبونتو تنظیم کنیم.
  • چگونه روبی را نصب کنیم و محیط برنامه نویسی محلی را روی ویندوز۱۰ تنظیم کنیم.

مرحله اول- نوشتن برنامه ابتدایی Hello world

برای نوشتن برنامه “Hello, World!”، یک ویرایشگر متن خط فرمان مثل نانورا بازکرده و یک فایل جدید می­سازیم.

  1. $ nano hello.rb

وقتی فایل نوشته در پنجره ترمینال (Terminal Window) باز شد، شروع به نوشتن برنامه خود می­‌کنیم:

  1. hello.rb
  2. puts "Hello, World!"

بیایید اجزای مختلف کد را جدا کنیم.

Puts یک متد در زبان روبی است که به کامپیوتر می­گوید یک متن را روی صفحه نمایش دهد.

بعد از متد puts یک رشته از کارکتر ها می­آیند. “Hello, World!”،درون نقل قول قرار می­گیرد. هر کارکتری درون نقل قول(“”) رشته(string) خوانده می شود. متد puts این رشته را هنگام اجرا روی صفحه نمایش می­دهد.

برخی متدها مثل puts به صورت پیشفرض در روبی وجود دارند. این متدهای درونی(Built in) هنگام ساخت برنامه روبی همیشه در دسترسند. شما همچنین می توانید متدهای خود را تعریف کنید.

ذخیره سازی و خروج از نانو با زدن کلیدهای Control و X ، و هنگام درخواست ذخیره­ سازی از شما، کلید Y را فشار دهید.

بیایید برنامه خود را امتحان کنیم.

مرحله دوم- اجرای برنامه روبی Ruby

آماده­ی اجرای برنامه نوشته شده “Hello, World!”هستیم. با استفاده از دستور ruby که بعد از آن نام فایل ساخته شده می آید، این کار را انجام می­دهیم.

  1. $ ruby hello.rb

برنامه اجرا شده و خروجی زیر را نمایش می­‌دهد.

  1. Output
  2. Hello, World!

بیایید ببینیم چه اتفاقی رخ داده است.

با اجرای دستور ruby، مفسر (Interpreter) روبی راه اندازی می­شود. مفسر روبی فایل مشخص شده شما را می­خواند و محتویاتش را ارزیابی می­کند. با فراخوانی تابع puts خط puts”Hello, World!”  اجرا می­شود. رشته “Hello, World!”به تابع فرستاده شده است.

در این مثال، رشته “Hello, World!”به دلیل اینکه به عنوان یک مقدار برای متد ارسال شده است، همچنین آرگومان (Argument) خوانده می­شود.

علائم بیرون از رشته “Hello, World!” به این دلیل که به روبی می­گویند شامل یک رشته هستند،روی صفحه پرینت نمی­شوند. نقل قول­ها در آغاز و پایان رشته مشخص می شوند.

برنامه کار می کند، اما می توانیم آن را تعاملی تر کنیم. بیایید ببینیم چگونه.

مرحله سوم- اعلان ورودی {Prompting for Input}

هر بار برنامه‌مان را اجرا می‌کنیم،همان خروجی را تولید می‌کند. بیایید نام شخصی که برنامه را اجرا کرده بخواهیم.
ما بعدا می­توانیم از این نام در خروجی استفاده کنیم.

به جای اصلاح برنامه موجود، یک برنامه­ی جدید با نام greeting.rb در ویرایشگر نانو ایجاد کنید.

  1. $ nano greeting.rb

اول این خط را اضافه کنید که نام کاربر را درخواست می کند.

  1. greeting.rb
  2. puts "Please enter your name."

بار دیگر، ما از متد puts برای پرینت متن استفاده می­کنیم.

الان این خط را برای گرفتن ورودی کاربر اضافه کنید.

  1. greeting.rb
  2. puts "Please enter your name."
  3. name = gets

خط بعدی کمی بیشتر نیاز به توضیح دارد. بیایید آن­ها را بررسی کنیم.

متد gets به کامپیوتر می­گوید که برای وارد کردن ورودی با کیبورد صبر کند. این توقف به کاربر اجازه می­دهد تا هر چیزی دلش خواست وارد کند. برنامه هنگامی که کاربر کلید Enter را فشرد، ادامه می­یابد. تمامی کلیدها از جمله کلید Enter گرفته و به رشته ای از کارکترها تبدیل می­شوند.

از این کارکترها می­خواهیم در خروجی استفاده کنیم، پس کارکترها را با اختصاص رشته به متغیری با نام name ذخیره می­کنیم. روبی رشته را در حافظه کامپیوتر تا زمانی که برنامه در حال اجراست، ذخیره می­کند.

در اخر این خط را اضافه کنید تا خروجی را پرینت کند.

  1. greeting.rb
  2. puts "Please enter your name."
  3. name = gets
  4. puts "Hi, #{name}! I'm Ruby!"

دوباره از متدputs  استفاده می­کنیم اما این بار از یک خصوصیت روبی با نام درون یابی رشته ای(string interpolation) که به ما اجازه می­دهد مقداری را به متغیری اختصاص دهیم و آن را درون رشته قرار دهیم. به جای کلمه name ما مقداری را که در متغیر name ذخیره شده است می­گیریم که باید نام کاربر باشد.

ذخیره سازی و خروج از نانو با زدن کلیدهای CTRL+X ، و هنگام درخواست ذخیره­ سازی از شما، کلید Y را فشار دهید.

اکنون برنامه را اجرا کنید. از شما درخواست می­شود که نام خود را وارد کنید، بنابراین آن را وارد کنید و کلید Enter را بزنید.
خروجی آنچه فکر میکردید نخواهد بود:

  1. Output
  2. Please enter your name.
  3. Sammy
  4. Hi, Sammy
  5. ! I'm Ruby!

به جای Hi, Sammy! I’m Ruby!  بعد از name به یک خط بعد رفته است.

برنامه تمام کلیدهای ما را دریافت می­کند از جمله کلید Enter که برنامه را به ادامه دادن وا می­دارد. در یک رشته فشار دادن کلید Enterکارکتر خاصی ایجاد می­کند که مابقی رشته را به خط بعد می­برد. خروجی برنامه دقیقا همان کاری را انجام می دهد که ما به آن گفتیم. متن وارد شده را نمایش می­دهد که شامل آن خط جدید هم هست. همانی نیست که ما انتظار داشتیم ولی قابل تغییر است.

فایل greeting.rb در ویرایشگر خود باز کنید.

  1. $ nano greeting.rb

این خط را در برنامه خود بیابید.

  1. greeting.rb
  2. name = gets

و آن را مانند زیراصلاح کنید.

  1. greeting.rb
  2. name = gets.chop

این از متد chop روبی روی رشته ای که با gets گرفتیم، استفاده می­کند. متدchop  آخرین کارکتر رشته را پاک می­کند. در این مورد، خط جدید را که توسط Enter بوجود آمده است پاک می­کند.

ذخیره سازی و خروج از نانو با زدن کلیدهای CTRL+X  ، و هنگام درخواست ذخیره­ سازی از شما، کلید Y را فشار دهید.

برنامه را دوباره اجرا کنید.

  1. $ ruby greeting.rb

این بار پس از آنکه نامتان را وارد کردید و کلیدEnter  را زدید، خروجی مورد انتظار را می­گیرید.

  1. Output
  2. Please enter your name.
  3. Sammy
  4. Hi, Sammy! I'm Ruby!

اکنون یک برنامه به زبان روبی دارید که ورودی را از کاربر می­گیرد و آن را روی صفحه، نمایش می­دهد.

خلاصه نتیجه یادگیری زبان Ruby

حالا می­دانید که چطور درخواست ورودی، پردازش پاسخ، و نمایش خروجی می­شود، تلاش کنید برنامه خود را بیشتر گسترش دهید.
برای مثال رنگ مورد علاقه کاربر را درخواست کنید و برنامه بگوید که رنگ مورد علاقه اش قرمز است.
شما می توانید از این روش برای ساخت برنامه Mad-Lib ساده استفاده کنید.



جادوی متا تگ‌ها در سئو

تگ‌های متا (meta tags) آغازگر بسیاری از آموزش‌های سئو هستند. دلیل این که ما امروز این مقاله را برای ارائه به شما انتخاب کردیم، این است که بسیاری از مواقع درباره بد بودن تگ‌های متا حرف‌هایی به گوش می‌خورد.

یکی از اولین چیزهایی که در بررسی هر سایتی موشکافی می‌شود، استفاده از تگ‌های متاست، چرا که جزو اولین عناصر درج شده در بالای هر صفحه محسوب می‌شوند.

اما در این مقاله، ما قصد منفی بافی درباره تگ‌های متا را نداریم، چرا که تگ‌های متا، یکی از بهترین ابزارهای سئو در بحث بازاریابی جستجو (search marketer) هستند و قرار است شما را با جادوی تگ‌های متا در سئو آشنا کنیم، پس با ما همراه باشید.

برچسب‌های متا همیشه کارایی خود را داشته اند، قرار نیست ما همه تگ‌های متا را در در یک مقاله جای دهیم و درباره همه آن‌ها صحبت کنیم، اگر به دنبال منبعی از آن‌ها هستید می‌توانید به وبسایت www.metatags.org مراجعه کنید و در آنجا با همه تگ‌های متا آشنا شوید.

اما نکته‌ای که وجود دارد، این است که استفاده از همه تگ‌های متا اجباری نیست و در واقع همه آن‌ها برای شما کاربرد ندارند. نکته مهم، استفاده از تگ‌های متای مناسب و محتوای با کیفیت، تضمینی برای رضایت کاربران و ارتقای رنک شما در موتورهای جستجوست.

بهترین تگ‌های متا

متا تگ‌هایی که معرفی خواهیم کرد، مهم‌ترین متاهایی هستند که باید در هر صفحه وجود داشته باشند، مهم نیست چرا، فقط اگر کار کردن با آن‌ها را بلد هستید، حتما آن‌ها را به کار ببرید:

  • تگ‌های  content type: برای اعلام مجموعه کاراکترهای تعیین شده برای صفحه، این برچسب لازم است و باید در هر صفحه موجود باشد. ترک این امر می‌تواند بر نحوه ارائه صفحه شما در مرورگر تأثیر بگذارد. چند گزینه در زیر ذکر شده است، اما طراح وب شما باید بداند چه چیزی برای سایت شما مناسب‌تر است.
<meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=utf-8" />
<meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=ISO-8859-1">
  • تگ عنوان (title): در حالی که برچسب عنوان با "متا" شروع نمی‌شود، اما در عنوان موجود است و حاوی اطلاعاتی است که برای SEO بسیار مهم است. همیشه باید در هر صفحه‌ای که آن صفحه را توصیف می‌کند، یک برچسب عنوان منحصر به فرد داشته باشید.
  • تگ توضیح متا (meta description): برچسب توضیح متا برای یک هدف اصلی استفاده می‌شود: توصیف صفحه برای جستجوگرها، هنگامی که از طریق SERP‌ها اطلاعات را می‌خوانند.

این برچسب در رتبه‌بندی تأثیر نمی‌گذارد، اما در نظر گرفتن آن بسیار مهم است. این یک نسخه تبلیغی است که تعیین می‌کند کاربران روی نتیجه شما کلیک می‌کنند یا خیر. آن را در ۱۶۰ کاراکتر بنویسید و حتما از کلمات مهم استفاده کنید تا توجه کاربر جلب شود.

  • تگ viewport: اگر از این تگ استفاده نکنید، مطمئنا تجربه کاربری بدی را در نسخه موبایل سایت خود رقم خواهید زد.
<meta name=viewport content="width=device-width, initial-scale=1">

متا تگ‌های غیر مهم

سایت‌های مختلف باید در شرایط خاصی از این موارد استفاده کنند، اما اگر می‌توانید بدون مراجعه به آن‌ها به کار خود ادامه بدهید، لطفا این کار را انجام دهید.

  • تگ‌های متای شبکه‌های اجتماعی: اشتراک‌گذاری اطلاعات در توئیتر، اینستاگرام و... مفید است، اما استفاده از این متا تگ‌ها به خودی خود لازم نیست.
  • تگ robots: تصور غلطی که وجود دارد، این است که شما باید حتما متا تگ ربات داشته باشید.

 بیایید این موضوع را کمی روشن تر کنیم: از نظر نمایه سازی، اگر برچسب روبات را مشخص نکنید، همه مطالب شما ایندکس می‌شوند. اما اگر بخواهید بخشی از سایت شما ایندکس نشود، کافیست که از noindex مانند مثال زیر استفاده کنید:

<meta name="robots" content="noindex" />

تگ‌های متای غیر مهم زیادی وجود دارند که شما الزامی برای استفاده از آن‌ها ندارید. پس حتما در انتخاب تگ‌های مناسب دقت کنید.

متا تگ‌های بد

تا به این جای کار با متا تگ‌های ضروی و غیر ضروری، آشنا شدید، اما تگ‌های متایی نیز وجود دارند که هیچگاه نیازی نیست از آن‌ها استفاده کنید. اگر از این برچسب‌ها استفاده کنید سئو شما آسیبی نمی‌بیند و تنها فضای اضافی‌ای را برای عناصر بی‌فایده اشغال خواهید کرد.

Author/web author: از این برچسب برای نامگذاری نویسنده صفحه استفاده می‌شود.

Revisit after: این متا تگ به ربات‌های موتوهای جستجو دستور می‌دهد که پس از مدت زمانی خاصی به یک صفحه برگردند. اما هیچ موتور جستجوی مهمی به این تگ اهمیتی نمی دهد.

Rating: از این برچسب برای نشان دادن رتبه رشد محتوا استفاده می‌شود.

Expiration/date: زمانی از این برچسب استفاده می‌شود که بخواهید برای مطالب خود تاریخ انقضا تعیین کنید. به نظر شما استفاده از چنین برچسبی معقول است؟

Copyright:  وقتی که در پایان هر صفحه‌ای حق کپی رایت مشخص شده، دیگر چه نیازی ست که از این متا تگ دوباره استفاده کرد.

برچسب‌های متای زیادی وجود دارد که استفاده از آن‌ها به هیچ وجه توصیه نمی شود و کاری جز  کدهای اضافه در صفحات شما انجام نمی دهند. در زمانی که کوتاه کردن کدها یکی از روش‌های بهینه کردن محسوب می‌شود، پس چه نیازی است که صفحه خود را با متا تگ‌های بی‌فایده پُر کنید.

کلام پایانی

برچسب‌های متا قطعات متنی هستند که محتوای یک صفحه را توصیف می‌کنند. مت تگ‌ها در صفحه ظاهر نمی‌شوند، بلکه فقط در کد صفحه هستند. سعی کنید همواره از مهم‌ترین‌های آن‌ها استفاده کنید و در جهت بهبود سئو و رتبه خود گام بردارید.

منبع

راکت


کنترل یادگیری در محیط کار

ما توانایی شگفت‌انگیزی برای یادگیری داریم. اما متاسفانه انگیزه ما برای یادگیری، در بزرگسالی و با افزایش سن، کم می‌شود. در دوران کودکی به طور طبیعی کنجکاو و آزاد هستیم تا جهان و محیط پیرامون خود را کشف کنیم. در بزرگسالی، بیشتر تمایل به حفظ چیزهایی داریم که از پیش آموخته‌ایم و در مقابلِ هرگونه داده و اطلاعاتی که تفکرات و نظرات ما را به چالش می‌کشند مقاومت می‌کنیم.

عجیب نیست که در حال حاضر، تقاضاهای فراوان برای جذب کارمندانی وجود دارد که می‌توانند سطح بالای یادگیری در محیط کار را نشان بدهند. همچنین توانایی رشد سریع و انطباق مهارت‌هایی را دارند که در طول زندگی کاریشان قابل استفاده است. این تقاضا، با انقلاب تکنولوژی اخیر، بسیار مهم‌تر از پیش شده است.
در واقع، یکی از مهم‌ترین تغییرات فرهنگی و فکری عصر دیجیتال، تبدیل اطلاعات به کالا و دسترسی آسان به آنها است.

با نوشتن یک سوال درست و جستجوی آن در گوگل، تقریبا می‌توانیم پاسخِ هر چیزی را پیدا کنیم. البته اگر بتوانیم تشخیص دهیم که پاسخ به دست آمده کاملا درست است یا خیر. این امر در دنیای خبرهای جعلی و داده‌های کثیف (اطلاعات نادرست و گمراه کننده :Dirty Data) کار آسانی نیست. نتیجه اصلی این اتفاق، کمرنگ شدن دانش و تخصص است. چیزی که ما امروزه می‌دانیم، کمتر از چیزی است که می‌توانیم یاد بگیریم.

در حال حاضر، کارفرمایان تمایل کمتری برای استخدام افراد با یک تخصص خاص دارند. آنها ترجیح می‌دهند کارمندانی را استخدام کنند که توانایی و دانش گسترده‌تری دارند و می‌توانند در طول کار، تخصص خود را توسعه داده و نقش‌های مختلفی انجام دهند.

تمایل ما به افرادی که می‌توانند «یادگیری را فرا بگیرند» چندان جدید نیست. بیش از یک قرن پیش، آلفرد بینت روانشناس فرانسوی (پیشگام در کاربرد آموزش و پروش مدرن و علم توسعه و پیشبرد کودک برای آموزش رسمی) گفت: «کار ما آموزش چیزهای مفید به دانش‎آموزان نیست؛ ما در ابتدا باید به آنها آموزش ‌دهیم که چگونه می‌توانند یاد بگیرند»

دیدگاه بینت در دنیای امروز، بسیار بیشتر از قبل مورد توجه و اهمیت قرار دارد.

در عصر تکنولوژی، وقتی همه‌ی ما می‌توانیم اطلاعات یکسانی را بازیابی کنیم؛ تمایز اصلی در دسترسی به داده‎ها نیست. بلکه در توانایی استفاده از آنها است. چیزی که امروزه بین افراد تفاوت ایجاد می‌کند، استعداد ترجمه‌ی اطلاعات موجود و تبدیل آن به دانش مفید است. جالب اینجاست که داشتن اطلاعات زیاد، می‌تواند به فقر دانش منجر شود. جلوگیری از این اتفاق نیاز به یک ذهن کنجکاو و مشتاق دارد تا در برابر در هم ریختگی عصر دیجیتال مقاومت کند و بتواند با یک نظم دقیق به یادگیری ادامه دهد.

برخلاف اجدادمان که در دنیایی با تغییرات نسبتا کمِ زیست محیطی زندگی می‌کردند و به هر چیز تازه و نوظهوری واکنش نشان می‌دادند؛ امروزه نادیده گرفتن داده‌های جدید، مهم‌تر از جذب آن است. درست مثل تمایل تکامل یافته ما برای به حداکثر رساندن مصرف انرژی که در جهان پر از فست‌فودها و غذاهای کم ارزش امروزی، ناسازگار است. در عصر رسانه‌هایی مانند فیسبوک، توییتر و دسترسی سریع به اخبار نیز تمایل ما برای مصرف اطلاعات جدید نمی‌تواند سودمند باشد.
اخبار زندگی خصوصی سلبریتی‌ها، معادل فکری همبرگر و پیتزا هستند (مقاومت در برابرشان سخت است)، اما برای سیر کردن ذهن کنجکاو و گرسنه‌ی ما ارزش زیادی ندارند.

با گذشت زمان و پیشرفت روزافزون تکنولوژی، مشاغل و حرفه‌های امروزی می‌توانند مانع یادگیری ما ‌شوند. این مشاغل به جای گسترش مهارت‌های فردی، خواستار عملکرد عالی و تمرکز انرژی افراد برای رسیدن به نتیجه مطلوب هستند. اغلب کارفرمایان به جای ترویج فرهنگ یادگیری، وسواس بیش از حدی روی نتیجه کار و سطوح بالاتر بهره‌وری و کارایی دارند. این رفتار می‌تواند بزرگترین مانع برای کنجکاوی و یادگیری باشد. افرادی که به دنبال غلبه بر این چالش هستند، باید این چهار راهکار را در نظر بگیرند:

۱- یک سازمان مناسب انتخاب کنید

اغلب مردم «پتانسیل یادگیری» را به عنوان یکی از معیارهای اصلی انتخاب شغل و سازمان مناسب در نظر نمی‌گیرند. البته پتانسیل یادگیری شما تا حد زیادی وابسته به شخصیت شماست. داشتن صفاتی مانند یادگیری، کنجکاوی و تجربه‌اندوزی می‌تواند بسیار مهم باشد. چنان که انتظار می‌رود، هوش هم خصوصیت مهمی است. اما صرف نظر از این ویژگی‌ها، تمایل شما به یادگیری به شدت تحت تاثیر نوع شغل، حرفه و سازمانی است که انتخاب می‌کنید. برای مثال، تحقیقات نشان می‌دهد که بهبود شرایط محیط یادگیری، نقش مهمی در تجربیات و کمک به توسعه دانش جدید ایفا می‌کند. شرکت‌هایی مانند گوگل، Unilever و Edmunds.com از کنجکاوی کارمندان خود استفاده مفید می‌کنند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم به یادگیری آنها پاداش می‌دهند. برای ایجاد فرهنگ یادگیری، سازمان‎ها باید به ایمنی روانی، تنوع، آزادی ایده‎ها و بازخوردها اهمیت بدهند؛ زیرا با این روش مانع به وجود آمدن نتایج کم ارزش و کوتاه مدت می‌شوند.

۲- زمانی برای یادگیری در نظر بگیرید

یکی از بزرگترین مشکلات در محیط کار، نداشتن زمانی برای یادگیری است. به خصوص وقتی تمام تمرکز خود را صرف کارهایی می‌کنید که رئیستان از شما انتظار دارد. شما نمی‌توانید توقع داشته باشید که وقت زیادی را به یادگیری اختصاص دهید. با این حال، بسیار ضروری است که برنامه‌ای برای فرایند یادگیری، مدیریت رشد و پیشرفت حرفه‌ای خود داشته باشید. اگر منتظرید تا به شما بگویند چه چیزی را باید یاد بگیرید، پس در یادگیری فعال نیستید. حتی اگر زمان خاصی برای رسیدن اهدافتان وجود نداشته باشد؛ باید وقت لازم برای یادگیری را کنار بگذارید.

۳- از نقاط قوت خود چشم‌پوشی کنید

هر چند انتخاب مشاغلی که در آنها مهارت و استعداد دارید مناسب‌تر و آسان‌تر است؛ اما این کار فقط نقاط قوت شما را بهبود می‌بخشد. در صورتی که اگر چشمتان را به روی نقاط ضعفتان باز کرده و شجاع باشید، می‌توانید نقاط قوت جدیدی را با توجه به این ضعف‌ها در خود توسعه دهید. بنابراین اگر می‌خواهید مهارت‌های تازه‌ای بسازید، ناچارید روی چیزهایی که نمی‌دانید تمرکز کنید. یادتان باشد:‌ حتی اگر شروع خوبی نداشته باشید؛ این کار توانایی شما را در یادگیری چیزهای جدید افزایش می‌دهد و باعث می‌شود مهارت‌های جدیدی بیاموزید و دانش خود را تقویت کنید.

۴- از دیگران یاد بگیرید

اغلب ما، یادگیری را با آموزش رسمی و تحصیلات آکادمیک یکسان می‌دانیم. اما گاهی بزرگترین فرصت‌های یادگیری در محیط کار و به صورت خودجوش فراهم می‌شود. این یادگیری‎ها نیازی به دوره‎های آموزشی ویژه ندارند بلکه از طریق همکاران، کارفرمایان و خصوصا مربیان به دست می‌آیند. برخلاف آموزش‌های رسمی که فقط بر روی به دست آوردن یک تخصص خاص تمرکز دارند؛ خودآموزی و یادگیری‌های اجتماعی می‎تواند موجب ایجاد عادت‎های جدید و رفتارهای کاربردی شود. بیشتر مشکلاتی که در طول زندگی روزمره کاری با آن مواجه می‌شویم، بد تعریف شده‌اند. بنابراین به جای راه‌حل‌های فنی و دقیق، نیاز به یادگیری تطبیقی دارند.
با این حال، یادگیری از دیگران نیازمند پذیرش انتقادات و پیشنهادات است. اغلب ما در محیط کار چنان غرق نشان دادن شایستگی‎های خود هستیم که یادگیری را فراموش می‌کنیم و فکر می‌کنیم که پذیرش پیشنهادات دیگران نشانهء ضعف ماست. حتی اگر فرصت‌ محدودی برای یادگیری از دیگران داشته باشید، همیشه می‌توانید چیزهایی درباره خودتان یاد بگیرید:‌ دیگران استعدادها و عملکرد‌های شما را چگونه ارزیابی می‌کنند؟ پاسخ به این سوال کمک خواهد کرد تا شکاف‌ها و حوزه‌های یادگیری آینده را شناسایی کنید.

مهم‌ترین نکته این است که یادگیری هرگز نباید متوقف شود. صرف نظر از دست‌آوردهای گذشته و جایگاه فعلی شما، آینده‌ شغلی‌تان رابطه مستقیمی با توانایی‌هایتان در حفظ یادگیری دارد. تلاش کنید هر روز بیشتر از روز پیش یاد بگیرید و با مطالعه دوره‌های کسب‌وکار فرانش مهارت‌های خود را تقویت کنید.

منبع: فرانش